۱۳۸۶ خرداد ۹, چهارشنبه

خوابهای آشفته می بینم، سگان مردم را روز روشن در خیابان می درند، مغازه ها روز بیست و نه اسفند تا صبح عید تعطیل نمی شوند
فروشنده ای ساعت 2 نیمه شب در مغازه باز خوابیده است، بیدارش می کنم، کفش قهوه ای را میخواهم شماره 42

هیچ نظری موجود نیست: